-
بوسههای باران
سهشنبه 11 اسفندماه سال 1383 23:18
ای مهربانتر از برگ در بوسههای باران بیداری ستاره، در چشم جویباران آئینهء نگاهت؛ پیوند صبح و ساحل لبخندِ گاه گاهت؛ صبح ِ ستاره باران بازآ که در هوایت، خاموشیِ جنونم فریادها بر انگیخت از سنگ ِ کوهساران ای جویبار ِ جاری ! زین سایه برگ مگریز کاین گونه فرصت از کف دادند بی شماران گفتی : "به روزگاری مهری نشسته!" گفتم :...
-
سمن بویان
سهشنبه 11 اسفندماه سال 1383 00:53
سمن بویان غبار غم چو بنشینند بنشانند پری رویان قرار از دل چو بستیزند بستانند به فتراک جفا دلها چو بربندند بربندند ز زلف عنبرین جانها چو بگشایند بفشانند به عمری یک نفس با ما چو بنشینند برخیزند نهال شوق در خاطر چو برخیزند بنشانند سرشک گوشه گیران را چو دریابند در یابند رخ مهر از سحرخیزان نگردانند اگر دانند دوای درد...
-
دلتنگی
جمعه 7 اسفندماه سال 1383 00:24
دست از این بیش که دارد که ما زاری از این بیش که دارد که ما چاره ی ما ساز که بی یاوریم گر تو برانی به که روی آوریم
-
آرزو دریای شوره
چهارشنبه 5 اسفندماه سال 1383 01:09
خرمن نکاشته هامون چشمه نگو آتش فشونه بشماریم نداشته هامون هزار هزارتا کهکشونه آرزو دریای شوره دریای شور زندونه ماهه ماهیا تشنه ترینن روی لباشون آهه و آهه بخت ماهیا سیاهه سکه نقره و طلا بند دل شاه و گدا گزند عیبه بخشش و مهر و وفا لطف و صفا سمند غیبه نازنین سمند رو زین کن مردای مرد رو گزین کن نازنین شادی عشق رو نذر...
-
خستگی
سهشنبه 4 اسفندماه سال 1383 00:34
سرم داره از درد می ترکه . در مورد چند تا موضوع باید تصمیم بگیرم : ۱. عید ۲. مسافرت عید ۳. ... امروز حال ندارم خیلی خسته ام
-
مداحان نسل جدید
یکشنبه 2 اسفندماه سال 1383 00:56
سلام آقا امروز داشتم یکی از سی دی های آقای هلالی رو می دیدم . به یک نتیجه رسیدم : اونم اینه که آقا یه سری آدم که بالا پایین می پرن و با مداحی (البته به هر چی شبیه جز مداحی) سینه می زنن . البته مداح هم صداش رو کلفت کرده و گلوش رو جر می ده و روی نت هایی که از ترانه سازان دزدیده یه چیزهایی از کربلا میگه و تمام آهنگ ها هم...
-
برو سمت شاد ؟!
جمعه 30 بهمنماه سال 1383 23:53
سلام یک هفتهه (تو مایه های همون ۱ ساله و یک ماهه و ... ) شدن بلاگم مبارک . آقا جون امروز حال نوشتن ندارم . تا فردا - خدانگهدار
-
خرید
جمعه 30 بهمنماه سال 1383 00:21
سلام آقا یه خاطره و تجربه ی گرون : یکی از رفقای من با یک آشنا رفته بود از یکی از موبایل فروشی های جمهوری یک گوشی Z600 سونی اریسکون خریده بود موقع خرید گوشی به این که گارانتیش چیه یا اصلا گوشی آک یا نه و ... دیگه دقت نکرده بود و بخاطر این که این فروشنده ۱ تومن ارزون تر از بقیه میده رفته بود ازش خریده بود و روز اول هم...
-
پیچش
پنجشنبه 29 بهمنماه سال 1383 00:58
دارم بلاگ خودم رو هم می پیچونم ها (عجب دوره زمونه ای شده ها) امروز بعد شام اونقدر رفتم تو بحر اسلاید سازی که ایترنت و میل و چات یادم رفتم تا الان ... امروز یه مطلب خدا از رضا امیر خانی خوندم که اونو می نویسم : http://www.louh.com/sarlouheh/000062.asp تاریخ انتشار:29/11/83 للحق سرلوحهی شصت و دوم: بچههای عاشورا رضا...
-
بالاخره من هم صاحب پرینتر و اسکنر شدم
سهشنبه 27 بهمنماه سال 1383 23:55
سلام این که چی شد حاجی به من پول داد تا پرینتر و اسکنر یه ماجرای جالب داره که یه روز اونم می نویسم ولی قضیه خریدن این ها ایطوریه که ... آقا امروز پدرم در اومد. ساعت 11:45 با یک 2 در قرار گذاشتم که بریم پرینتر و اسکنر بخریم . لامس 2 درم کرد . منم رفتم بوفه پیش حسین جون (خیلی پسر باحالیه - فروشنده بوفه است - و از اون...
-
یه روز معمولی
دوشنبه 26 بهمنماه سال 1383 00:03
آقا جون من عارضم به خدمتت که امروز علی دایی رو با الگانسش دیدم ، خیلی با کلاس بود . بعد از کلاس ها رفتیم بوفه با محمد قهوه و بیسکویت با دسر شکلاتی کاله خوردیم خیلی چسبید . بعد از ظهر پشت کامپیوتر بودم و داشتم تکالیف مدار منطقی رو می نوشتم که خواهر کوچیکم زنگ زد (من تعجبم چون با این که 6 سالش شماره موبایل من رو حفظه)...
-
روز دوم
شنبه 24 بهمنماه سال 1383 20:58
سلام خوب امروز روز دوم بلاگ منه و من خیلی خوشحالم که دارم شروع می کنم به نوشتن یه دفترچه خاطرات ! راستش من از وقتی بلاگ یکی از رفقا (البته ایشان استاد من هستند) رو خوندم و پای ثابت شدم تصمیم گرفتم بلاگ بنویسم . امروز به فکر این بودم که ببینم چی بنویسم ؟ خوب دیدم اگر من خاطرات یا حرف دل خودم رو مستقیم و رک بخوام بنویسم...
-
اولیه
جمعه 23 بهمنماه سال 1383 13:14
سلام خوب بالاخره من تونستم یک اسمی رو برای بلاگم پیدا کنم که تا حالا هیچ کس استفاده نکرده و من اون رو دوست دارم . علی